۱۳۸۸/۱۰/۲۹
توسط امیر مصدق کاتوزیان
هفته، هفته قتل مسعود علی محمدی، استاد فیزیک ذرات بنیادی دانشگاه تهران بود: از دانشگاهیان حامی میرحسین موسوی. او در یک سوء قصد بیرون از خانه اش به وسیله یک موتور سیکلت بمبگذاری شده، کشته و خاکسپاری او در مراسمی پرتنش به دست ماموران حکومتی و خارج از اراده خانواده مقتول انجام شد.
سومین سوء قصد مملو از پرسش، در کنار قتل سید علی حبیبی موسوی، خواهرزاده آقای موسوی، و -به توصیف نزدیکان مهدی کروبی- دیگر نامزد معترض دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری و «سوء قصد نافرجام» به جان آقای کروبی.
هفته، همچنین، هفته خیره شدن چشم های بسیاری از ایرانیان به صفحه های تلویزیون بود، برای دیدن ادامه رشته مناظره های تازه ۹۰ دقیقه ای بعد از مناظره های بحث انگیز انتخاباتی که پس از هفت ماه، فرصت مطرح کردن نظرات انتقادی وممنوعی را در سیمای جمهوری اسلامی داد؛ مانند سخنان جواد اطاعت، عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی و نیز گفته های مصطفی کواکبیان، نماینده اصلاح طلب سمنان در مجلس هشتم در برنامه «رو به فردا» در تلویزیون دولتی ایران، در گفت و گو با حسین شریعتمداری، مدیر روزنامه کیهان که بیشترین میزان حملات و اتهامات را در میان روزنامه های طیف حامی دولت احمدی نژاد به معترضان وارد آورده است.
امکان انعکاس دیدگاه های تاکنون ممنوعه در تلویزیون حکومتی ایران در کنار قتل مسعود علی محمدی، احتمال ادامه سرکوبی جنبش سبز بیشتر شده یا احتمال گشایش فضای سیاسی ایران؟
پرسش این هفته برنامه دیدگاه ها را با بابک امیرخسروی، رهبر حزب دموکراتیک مردم ایران، در پاریس، محمد برقعی، تحلیلگر سیاسی، در واشینگتن و علیرضا حقیقی، مدرس خاورمیانه شناسی، در دانشگاه تورونتو در میان گذاشتهایم.
آقای بابک امیرخسروی ضمن استقبال از مناظره های تلویزیونی، آن را «گامی کوچک» و «حادثه ای شکننده» می نامد.
بابک امیرخسروی: آن سیاست بگیر و ببند و کشت و کشتار که تصور می شد با اعمال آن جلوی جنبش مردم را گرفت، شکست خورده است.
به باور آقای امیرخسروی، تا زمانی که آزادی زندانیان سیاسی و تعمیق بازشدن فضای سیاسی رخ نداده است، این وضعیت را می توان شکننده خواند.
محمد برقعی می گوید: جمهوری اسلامی نظامی است که یک مجموعه در آن دیده نمی شود. یک نظام مبتنی بر فقه شیعه است که در آن هر مجتهدی برای خودش مستقل است. در سیاست هم همین دارد اتفاق می افتد. بخشی از نظام می خواهد عاقلانه رفتار کند و مسئله را حل کند و بخش هایی هم هر کاری را که می خواهد می کند. بنابراین از این زاویه یک نظام منسجم بر این اوضاع کنترل ندارد.
آقای حقیقی نیز بر این باور است که یکدستی در سیاست حکومت ایران وجود ندارد؛ «بخشی از نیروهای رادیکال که دولت آقای احمدی نژاد هم از آنها حمایت می کند با مصالحه مخالف اند، چون بیشترین ضرر را دولت در مصالحه می بیند. اینها دنبال آن هستند که فضا را قطبی کنند چون امکان سرکوب بیشتر فراهم می شود. از طرف دیگر نیروهایی که دید استراتژیک دارند معتقدند امکان مصالحه با بیانیه آقای موسوی وجود دارد. مهمترین مانع در این میان نیروهای طرفدار دولت است.»
این مدرس خاورمیانه شناسی، در دانشگاه تورونتو معتقد است که جناح های درگیر کمابیش به این نکته واقف اند که ادامه این وضعیت می تواند کلیت نظام را با فروپاشی، درهم ریختگی یا آنارشی روبهرو کند که به سود کسی نیست؛ «نه به نفع امنیت کلی کشور است و نه به نفع منافع ملی ایران است. چون اقتصاد ایران را دچار درهم پاشیدگی خواهد کرد. جلب سرمایه گذاری ایران را در حوزه های نفت و گاز به خطر خواهد انداخت. عملاً در فضای آنارشی و فضایی که موقعیت کشور دچار درهم ریختگی است، دولت هم آن اقتدار لازم را نخواهد داشت و در مجموع این وضعیت به نفع گروه های رانت خوار، گروه های خشونت طلب و جریان هایی است حاضرند برای منافع خودشان منافع ایران را قربانی کنند.»
پخش مناظره های تلویزیونی هم با مواد پنجگانه پیشنهادهای بیانیه هفدهم میرحسین موسوی متجانس بود و هم با پیشنهادهای پنجگانه مهدی کروبی برای خروج از بحران و هم با مواد دهگانه پنج تن از روشنفکران ایرانی خارج از کشور تحت عنوان «خواستهای بهینه جنبش سبز».
برای گشایش سیاسی، کدام پیشنهاد مشخص از میان پیشنهادهای ارائه شده، بیشتر ممکن است حاکمیت را ترغیب کند که واکنش دلخواه طیف معترض را نشان بدهد؟
بابک امیرخسروی، رهبر حزب دموکراتیک مردم ایران، در پاریس می گوید: در چارچوب معقول و واقعبینانه ای است که می شود عرضه کرد. در این شش ماه اعتراض های خودجوش تبدیل شد به جنبشی اساسی تر. طرح آقای موسوی بازتاب این وضعیت جدید است. آقای موسوی خواهان استعفای احمدی نژاد بود و در این بیانیه این موضوع مسکوت گذاشته شده است.
ولی منتقدان می گویند ممکن است جنبش به بخشی از اهدافی که با آن آغاز کرده بود، نرسد.
آقا امیرخسروی می گوید: اگر واقعبینانه نگاه کنید، بعد از هفت ماه نمی توانید همچنان اصرار بر ابطال انتخابات داشته باشید. [جنبش] از آن حالت اعتراضی اولیه خارج شده و خواست هایی دارد که خواست هایی بنیادی و تند است.
کدام یک از پیشنهادهای مطرح شده بیشتر شانس عملی شدن را دارد؟
محمد برقعی، تحلیلگر سیاسی، در واشینگتن در پاسخ به این سئوال باز شدن فضای مطبوعات و آزادی زندانیان سیاسی را گام نخست می داند که اصلاح قوانین انتخاباتی را در پی خواهد داشت: «آقای موسوی تغییر درون نظام را می خواهد. این واقعگرایی ایشان است. دوم این که نگاهش به نیروهای بسیج و نظامی نیروهای منفی نبود. در این اعلامیه هم ثابت می کند که این جمعیت را من به خیابان نیاوردم. دوم هم این که، این خواست های عمومی جامعه است که به حق است. واقعاً حکومت را مات کرده و در مقابل این اعلامیه به شدت کلافه هستند. سیاست خوبی است در داخل کشور.»
آقای برقعی با اشاره به بیانیه پنج روشنفکر دینی خارج از کشور می گوید آنها لازم نیست ملاحظاتی داشته باشند که در رهبری ضرورت دارد و می شود آنها را طیف چپ جنبش به شمار آورد که در جریان مصالحه و سازش با نظام می تواند میانه بودن آقای موسوی را برای نظام پذیرفتنی تر کند.
علیرضا حقیقی می گوید: بیانیه آقای موسوی معطوف به یک نوع پراگماتیزم سیاسی نوشته شده است، راه خروج را نشان داده و جوهر بیانیه آقای کروبی هم کمابیش همان است.
آقای حقیقی با اشاره به این که در چارچوب قانون اساسی کنونی ایران، ظرفیت حل اختلاف وجود دارد معتقد است راه حل های آقای موسوی معطوف به همین نکته است. وی ضمن مرور رویدادهای هفت ماهه بر این نکته تاکید می کند که نهادهای قدرت نقش دولت را کمرنگ تر کرده اند و آینده آن را مبهم ساخته اند؛ «آقای موسوی مشورت هایی کرده و آن بیانیه را نوشته است. علتش هم این است که خواست ابطال انتخابات را رقیق کرده است. احتمالاً باید مذاکراتی کرده باشد و یا مشاوره هایی کرده باشد که به آن بیانیه رسیده باشد. بعد از خشونت های عاشورا سعی کرده دامنه خشونت را کم کند. اگر تغییری در وضعیت آقای احمدی نژاد صورت بگیرد از طریق مجلس خواهد بود. راه حلی که ممکن است اتفاق بیافتد این است که مجلس با دولت برخورد کند در انتخابات جدید نه آقای موسوی باشد، نه آقای احمدی نژاد.»
آقای حقیقی معتقد است تندتر رفتن از آقای موسوی، به مفهوم تخریب کار او خواهد بود.
مطابق شاخصه هایی که تا کنون داریم، برخورد جناح منتسب به محمود احمدی نژاد چگونه است؟
بابک امیرخسروی: به نظر من این در گرو این است که رهبر جمهوری اسلامی و نیروهای اطراف او تا چه اندازه مصمم اند که جامعه به سوی یک بازگشایی برود. الان در جامعه یک نیروی اصلاح طلب وجود دارد با رهبران بسیار متشخص که در راس آن به عنوان نماد این جریان عمل می کنند. یک نیروی بینابینی در حاکمیت است که بهترین نمونه اش مرحوم منتظری بود و الان باید هاشمی رفسنجانی را نام برد. اینها نیروهای وسطی هستند که مدت ها در این تلاش بودند که وضع را از این حالت افراطی در بیاورند.
رهبر حزب دموکراتیک مردم ایران معتقد است در صورتی که رهبری، حمایت خود را از طیف تندرو بردارد، در کوتاه مدت ممکن است آنها دست به اعمال خشونت بار و ترور بزنند ولی نمی توانند جلوی این حرکت را بگیرند.
محمد برقعی، تحلیلگر سیاسی، بر این باور است که نهادهای قدرت چندان هم یکپارچه نیستند و در درون آنها مقداری تردید به چشم می خورد؛ «سپاه و بسیج نیروهای آرمانگرایی بودند که برای مملکت مبارزه کردند. اعتقادهایی داشتند. بخشی شان می شود قدرت طلبی و فاسد ولی بدنه چنین نیست. زمان، نیروهای آرمانگرا را می لرزاند. من با آقای امیرخسروی موافقم اگر رهبری بخواهد جلوی این مسئله را بگیرد، خیلی آن نیروی دیگر کاری نمی تواند بکند. یک مقدار ممکن است این در و آن در بزند ولی مجبور است کنار بکشد برای اینکه تمام بنیان های آن قدرت ضعیف است.»
علیرضا حقیقی می گوید: حوادث بعد از ۲۲ خرداد و جنبش سبز، صندلی را از زیر پای دولت احمدی نژاد که از شوق عدد ۲۴ میلیون و رویای این که در مذاکرات هسته ای با هیبت جدیدی به عنوان قدرتمندترین و مردمی ترین دولت در خاورمیانه ظاهر می شود، کشید. در حقیقت دولت وقتی بعد از ۲۲ خرداد آمد پایین، دیگر آن دولت قبلی نبود. جنبش سبز، دولت احمدی نژاد که به تصور حامیان آن، می رفت یک ریاست جمهوری مادام العمر ایجاد کند، بی آینده کرد. پیش بینی من این است که این دولت محدود خواهد شد، احتمال برخورد دولت و مجلس افزایش خواهد یافت و سوم این که نهادهای قدرت در جمهوری اسلامی فهمیدند که دولت احمدی نژاد نه کارآمد است و نه می تواند با بحران ها کنار بیاید و نه می تواند منافع استراتژیک جمهوری اسلامی را تضمین کند. جنبش سبز به نظر من تداوم پیدا خواهد کرد. ممکن است نوع و شکل بروز آن تفاوت پیدا کند ولی نیازهای واقعی چه از طریق حضور در خیابان و حضور در مجامع اینترنتی و حوزه های گفتمانی و اجتماعات محدود، خود را بروز خواهد داد. ۲۲ خرداد و قبل و بعدش یک نقطه عطف در تاریخ ایران است چون صندلی را از زیر پای قدرتی که مست قدرت بود و چیزی جز خودش را نمی دید، کشید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر